من با خود میاندیشم که بنده حقیر بیش از شصت سال با این استاد بزرگوار آشنایی دارم؛ از زمانی که ایشان در عرصه هنر فعالیت میکردند. در زمان ما رسم چنین نشستهایی رایج نبود. وقتی به سفر میرفتیم، مثلاً اگر به اصفهان میرفتیم، در چهارباغ حجرههایی را میدیدیم که استادان نامدار در آنها نشسته و مشغول کار بودند. مردم هم از نزدیک کار دست این استادان بزرگ را میدیدند و از وجودشان بهره میبردند. اما بعدها به دلایلی فاصله افتاد. وی افزود: ایشان سی سال در خارج از کشور به تکمیل دانش و تخصص پرداختند. در هر زمانی که لازم بود، جلوهای از هنر ایران را که مایه افتخار بود، عرضه میکردند. سالها در مدرسه هنرهای زیبا به آموزش پرداختند. اما در همان دوران، اتفاقات بسیاری برای این استاد حساس و دقیق رخ داد. همیشه با دوستان خودم میگفتم خداوند چشم برای دیدن، گوش برای شنیدن و زبان برای گفتن به انسان بخشیده است. این چشم و گوش تنها برای زندگی معمولی نیست؛ بلکه برای درک و دیدن عوالم دیگر است. برخی از این صفات هدیهای از جانب آفریدگار به افراد خاصی است. تصور میکنم خداوند هر که را بیشتر دوست داشته باشد، هنرمندش میکند. هنرمندان مسئولیت بیشتری دارند، زیرا شایستهترند. حلیمی اضافه کرد: در طول تاریخ، هنرمندانی چون عبدالمجید طالقانی یا کمالالدین بهزاد و دیگران چنین جایگاهی داشتهاند. وقتی زندگی آنان را مرور میکنیم، درمییابیم که مجموعه آثار و اندیشههایشان مسئولیتی روشن بر دوش آنها نهاده است؛ مسئولیتی که برگزیدگی آنان را نشان میدهد. این تکلیف رهایشان نمیکند، بلکه همواره همراهشان است. چه خوب که اصفهان، مهد هنر ایران، چنین هنرمندانی را پرورانده است. اصفهان امروز در جهان خوشنام است و مردمانش قدر هنر را میدانند. این استاد هنر گفت: من تلاش میکنم به یاد آورم که چگونه خداوند این نیروی آفرینندگی را به هنرمندان بخشیده و آنان نیز تکلیف خود را بهخوبی انجام دادهاند. اصفهان مهد هنر است و امروز که در جهان نقش ارتباطات روزبهروز پررنگتر میشود، کسانی که در شکلدهی و ایجاد نشاط و انبساط در جامعه نقش نخست را بازی میکنند، هنرمندان هستند. خوشبختانه در اصفهان موزهای به نام استاد فرشچیان برپا شده است. اما این موزه نباید تنها محلی باشد که چند اثر در آن آویخته شود و عدهای در کنارش بیتفاوت بگذرند؛ بلکه باید جایگاه زنده و پویا برای معرفی و تداوم هنر والای ایران باشد.